صاحب یک شیرینیفروشی گرانقیمت، احترام ویژهای به مردی فقیر نشان داد. دلیل این رفتار او را در زیر بخوانید.
روزی و روزگاری در شهری بازرگانی زندگی می کرد که پول و ثروت را از همه چیز بیشتر دوست می داشت.
سادهترین چیزها میتوانند آرامش را از ما بگیرند!
هوشمندی یک فرد در برابر جهالت جمعی
عیادتی که به جای دلجویی، خشم بیمار را برانگیخت.
درس خوداتکایی در مزرعه گندم
مردی فقیر که در سختیها به دنبال روزی حلال بود، سرنوشتی عجیب را تجربه کرد که زندگی او و خانوادهاش را دگرگون ساخت.
ملا با دیدن قبری متفاوت در گورستان، نکتهای طنزآمیز بیان کرد.
شوخی حاکم با ملا در حمام، به درسی تلخ و زیرکانه از سوی ملا ختم شد.
فکر زیادی بنده را خسته می کند، در حالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبیر کننده کارهاست.